کد مطلب:161296 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

علت حرکت امام به سمت کربلا
اشاره كردیم كه امام حسین علیه السلام پس از دریافت نامه ی مسلم، به سرعت از مكه خارج شد و به طرف كوفه به راه افتاد. این حركت تا قبل از رسیدن شهادت مسلم همچنان ادامه داشت. اما هنگامی كه خبر شهادت مسلم رسید، حركت كاروان سست و صحبتهایی بین امام و اهل بیت علیهم السلام و یاران حضرت رد و بدل می شد. گفته اند كه امام قصد بازگشت داشت، اما برادران مسلم حاضر نشدند و گفتند كه برای گرفتن انتقام خون برادر باید مسیر را ادامه داد. [1] بر فرض كه چنین بوده باشد،


برادران مسلم قطعا امید پیروزی داشته اند، چون عاقلانه نیست كه بپذیریم آنها با یقین به شكست، باز در فكر انتقام خون برادر بوده اند. اضافه بر پیروزی سیاسی، امر دیگری نیز بود و آن اینكه بالاخره می بایست امام حسین علیه السلام موضعی در برابر یزید اتخاذ می كرد، ولو آن موضع «شهادت» باشد. شهادتی كه از نظر او، محكومیت یزید را نشان بدهد. عده ای نیز گفتند: شما همچون مسلم نیستید، اگر مردم كوفه شما را ببینند، همه بسوی شما خواهند آمد. [2] منظورشان این بود كه شاید مسلم به هر دلیلی نتوانسته است مردم را جذب كند، اما شخصیت شما جذبه ی دیگری دارد. این كلام در موقعیتی كه امام قرار داشت، با توجه به نامه ها و درخواستهای ده ساله ی مردم كوفه، بعید نمی نمود. از این رو امام پذیرفت و به راه ادامه داد.

نخستین برخورد امام با سپاه عراق، برخورد با سپاه 1000 نفری حر بود. وظیفه ی حر این بود كه امام را به كوفه ببرد و بخصوص اجازه ی بازگشت به او ندهد.

آمدن حر و سپاهیانش و آمدن سپاه 4000 نفری به قادسیه و اخبار كوفه، امام را بر آن داشت تا از رفتن به كوفه صرفنظر كند، اما حر مانع شد. وظیفه ی او بردن امام به سمت كوفه بود. امام نیز از این كار خودداری می كرد. حر برای جلوگیری از درگیری - كه بدان تكلیفی نداشت - حاضر شد سپاه امام به طرف كربلا برود. به سوی سرزمینی خشك؛ نه بازگشت به حجاز و نه راه كوفه. [3] .

امام پیشنهاد بازگشت را در زمان برخورد با حر [4] و ابن سعد [5] مطرح كرد. بارها فرمود كه «اگر علاقه ای به من دارید، اجازه دهید به سرزمین امن - مكه - بازگردم». [6] به طور


مستند از عقبة بن سمعان نقل شده است كه گفت: من در همه ی مراحل به همراه حسین بن علی علیه السلام بودم. بر خلاف آنچه عده ای می گویند، در هیچ مرحله ای آن حضرت نخواست كه با یزید بیعت كند. آن حضرت فقط گفت: «اجازه دهید به محلی كه از آنجا آمدم بازگردم. یا اجازه دهید در سرزمین وسیع خدا بگردم و ببینم كار این مردم به كجا خاتمه خواهد یافت» [7] طبیعی است كه امام همه ی این آوارگیها را به علت عدم بیعت با یزید، تحمل می كرد.

در منطقه ی عذیب، طرماح بن عدی از امام خواست تا راهی جبال طی شوند. اما سایه ی سپاه حر مانع از پذیرش خواست او شد. [8] تا اینكه به نینوا رسیدند. در این منطقه بود كه ابن زیاد به حر دستور داد امام را در بیابان خشك و بی آب و علف نگهدارد. [9] در این نقطه چند تن از شیعیان كوفه توانستند خود را به امام برسانند و علی رغم مخالفت حر، به سپاه امام بپیوندند. [10] .

فردای روز ورود امام به كربلا، سپاهیان ابن زیاد بتدریج در این سرزمین اجتماع كردند. ابن زیاد اصرار داشت تا تمامی كوفیان در این جریان حضور داشته باشند. چنین ساسیتی برای آن بود كه در آینده از متهم شدن بعضی قبائل جلوگیری كرده و دست همه را به خون حسین علیه السلام آغشته سازد. بعلاوه می توانست مانعی در شركت كوفیان در حمایت از قیامهای علویان باشد. [11] كه توضیع و تفصیل سایر وقایع و اتفاقاتی كه رخ داد، در فصل دوم گذشت.



[1] انساب الاشراف ج 3، ص 168 - تاريخ طبري ج 4، ص 292 - ترجمة الامام الحسين عليه السلام، ابن سعد، ص 176 - الامامة و السياسة ج 2، ص 6.

[2] تاريخ طبري، ج 4، ص 300 - كامل ابن اثير ج 4، ص 42.

[3] ترجمة الامام الحسين عليه السلام، ابن سعد، ص 250 - الفتوح ج 5، ص 141.

[4] الفتوح ج 5، ص 135.

[5] همان، ص 155.

[6] تاريخ طبري ج 4، ص 323.

[7] كامل ابن اثير ج 4، ص 54.

[8] تاريخ طبري ج 4، ص 307.

[9] انساب الاشراف ج 3، ص 176.

[10] همان، ص 172.

[11] با تغيير و تلخيص، برگرفته از حيات فكري و سياسي امامان شيعه.